آگاهی و خوشبختی
خوشبختی مجرد از زمان و مکان و تابعی از میزان آگاهی می باشد. آگاهی نیز کمیتی مجرد است که موجب ادراک هستی می گردد.افزایش آگاهی موجب تغییر در توابع وابسته به آن می شود.
آگاهی ابتدایی انسان حاصل ( موجب) ادراک اولیه انسان است. ادراک اولیه حاصل برداشت انسان از هستی بوسیله حواس پنجگانه است(ما بواسطه حواس پنجگانه پهنای کوچکی از هستی را می بینیم؛ می شنویم و احساس و ادراک می کنیم و چه بسا که در شرایط معمول ادراک بیش از این نیز لازم نباشد.).ادراک ما در این مرحله ادراکی تماسی است.تماس ما با هستی در پهنای احساس موجب ادراک متناسب با آن می شود. خوشبختی اولیه انسان شادمانی تماسی یا شادمانی احساس است. بمانند احساس بوی خوش؛ شنیدن صدای خوش؛ خوردن غذای خوش…. که همه هرچند کوتاه موجب خوشبختی و شادمانی احساس می شوند. به واقع این خوشبختی حاصل تناسب در احساس است. تناسب در احساس موجب پیشرفت و صعود به مرحله بعدی ادراک می شود.
دومین آگاهی بواسطه تناسب و صعود از مرحله ابتدایی در ذهن بیدار میشود. بخشنده گی، صداقت، متانت و.. به واسطه هیچ یک از حواس درک نمی شوند اما موجب شادمانی می شوند.صفات حسن اخلاق حاصل دومین مرحله تناسب در ذهن هستند. غذای (صدای، بوی، تصویر…) ناخوش خوشبختی اولیه شما را درهم می ریزد. و به شما احساس ناخوش (بختی) می دهد و اگر ادامه یابد شما را از بخشنده گی، صداقت و صفات حسن اخلاق باز می دارد.چرا که موجب عدم فعالیت دومین مرحله آگاهی می گردد. (رجوع شود به دستورات ادیان در باید و نباید اعمال)
دومین آگاهی حاصل تناسب افکار در ذهن است. خوشبختی حاصل از آن در حال و آینده امتداد دارد.وقتی کسی(چیزی، زمانی، دارایی و…) را می بخشی در حال احساس شادی و خوشبختی می کنی ودر آینده نیز این شادمانی در تو خواهد ماند.
هرچند این صفات خود درجات متفاوت دارند مثل بخشش ابتدایی که بدترین و کمترین دارایی خود را به محتاجی می بخشیم و پس از آن از خود میپرسیم که آیا آنچه بخشیدیم واقعا دیگر به هیچ دردی نمی خورد!؟
در مرحله دوم به یک دوست چیزی را دوستانه می بخشیم و حساسیت کمتری به خرج میدهیم. و در مرحله ای برتر برترین دارایی را می بخشیم و فراموش می کنیم.
تناسب در افکار موجب تناسب در رفتار می شود.دومین آگاهی ما را از هرج و مرج در افکار و رفتار بدور می کند. خوشبختی حاصل از آن در مرتبه ای برتر از خوشی حاصل از حواس است.در ادیان الهی این تناسب در تقوا تجلی می یابد. در برخی مکاتب جهت تناسب در افکار مدیتیشن را ارایه و در امتداد آن به دنبال تناسب در رفتار به عنوان مرحله بعد می باشند.
ممارست در دومین آگاهی بتدریج هرج ومرج ذهن را سر و سامان می دهد.جایگاه هرچیز بتدریج مشخص و مستحکم می شود.
بخل در جای خود می نشیند و بخشش در جای خود و بتدریج آگاهی سوم فعال می شود.آگاهی سوم زمانی فعال می شود که ترس را تنفر را حسادت را ناشایستگی را در جایگاه مشخص به وضوح ببینیم.
آگاهی سوم روشن بینی است. و موجب میشود که خود را از زوایای مختلف ببینیم.از زاویه حسد، از زاویه کبر، از زاویه سخاوت و…
این روشن بینی انسان را از قضاوت دور می کند آگاهی از خود و دیگران را افزایش می دهد.انسان لایه های افکار و احساسات را که کانال های ارتباطی با دیگران و جهان هستی اند می بیند.احساس سرخوشی ناب چنان انسان را همراهی می کند که گویی شانه به شانه خوشبختی راه می رویم و دیگر هیچ. خوشبختی در این مرحله به سختی با مراحل قبلی قابل قیاس است.
خوشبختی در این مرحله چنان جذ ا ب است که به سادگی نمی توان از جاذبه آن گریخت.در مراحل قبلی نه جاذبه خوشایند به ابن شدت است و نه تداوم شادمانی و چنین است که خوشبختی در این مرحله خود دام می شود. دست آگاهی در این مرحله به مفاهیم جدید می رسد که چون ناشناخته اند خود هرج و مرج جدیدی بوجود می آورند. اگر در دام خوشی(بختی)این مرحله بمانیم در هرج و مرج ناشناخته سرگردان می شویم.
خودداری در این مرحله انسان را به مرتبه ای بالاتر می برد. در مراحل قبلی هرچند از سطح حواس گذشتیم اما همچنان ذهن و جود داشت و آگاهی دارای حد ومرز بود و می شد که به نمی دانم رسید. اما در این مرحله از همه حدود گذشته و آگاهی ناب می شویم. خوشبختی نه شانه به شانه ما که جزی از ماست.
غلامرضا رشیدی دی۸۷