-
از هفت شهر عشق گفتم در فاصله ی بین دم و بازدم در شکار نخجیر. از رقص گفتم، از بال های رقصان و آویخته به هیچ. از باد گفتم در نفحات در آن دم و بازدم، بگاهی که می رقصاند بال ها را مستانه و سوگند یاد کردم به بادهای رونده و نفحات ناب! گفتم،…
-
بر حسب اقبال رساله الاسری الی مقام الاسری ابن عربی بدستم رسید. مرا چندان وقوفی بر زبان عرب نیست اما زبان عشق زبان دیگریست. صفحه ی نخست را به تعجیل اشتیاق خواندم. نثری متکلف و موزون در تجلی اسرار! گفتم شیخ کجا بوده ای؟ که چنین تحفه آورده ای!؟ سوگند که جان و قلب می…